کارگردان افعی تهران یک اشتباه بزرگ در شخصیتپردازی معلم مرتکب شد و همین کار دستش داد تا باعث شود دادستان علیه او و سریال پرونده قضایی تشکیل بدهد.
آقای کارگردان در رویکردی عجیب که میتوان در اصطلاح آن را یک گاف در شخصیتپردازی قلمداد کرد، شخصیت معلم فیلمش را پیرمردی مظلوم، خوشسیما، مؤدب و محجوب و در یک عبارت قابل احترام نشان داده و همین سبب شده مخاطب به جای اینکه طرف شخصیت پیمان معادی بایستد، بهطور عادی تمامقد خود را کنار معلم ببیند. در واقع کارگردان سریال افعی تهران با یک اشتباه در شخصیتپردازی دهها هزار معلم را علیه سریال خود به صف کرده است. شاید خیلیها این را برای دیده شدن سریال مثبت قلمداد کنند و حتی برخی آن را یک شگرد برای جلب توجه بدانند که به نظر منطقی نمیآید، چون هیچ کارگردان حرفهای به اثر هنریاش لطمه وارد نمیکند و خود را در مظان بیسوادی و بلد نبودن قرار نمیدهد تا صرفاً به فروش بیشتر اثر کمک کرده باشد و اگر غیر از این باشد باید در سلامت حرفهای خالق اثر شک کرد.
کارگردان در واقع باید از معلم یک شخصیت منفی ارائه میداد تا مخاطب بپذیرد که او واقعاً معلم بدی بوده و حقش است آنطور با او برخورد شود و این گزاره عادی برای مخاطب شکل بگیرد که بالاخره معلم بد هم داریم.
یک مثال سینمایی میتواند به درک این موضوع کمک کند. شخصیت پدر قاتل در فیلم بیبدن آنقدر بد و منفی است که ما در انتهای فیلم از اعدام پسرش راضی هستیم. اساساً شخصیتپردازی دقیق روی قضاوت مخاطب انکارناپذیر است.
بنابراین ورود دادستان در تشکیل پرونده علیه عوامل سریال افعی تهران را باید اقدامی درست تلقی کرد. شخصیتپردازی غلط افکار طیفی از جامعه معلمان را جریحهدار کرده و موجب شکایت آنها شده است. اینجا دادستان به عنوان مدعیالعموم موظف است به ماجرا ورود کند. حرف معلمها این است که چرا شأن و منزلت یک معلم خوب نگه داشته نمیشود. طبیعی است همین معلمها برای یک معلم بد شأنی قائل نباشند.